نظریه سه یار دبستانی از ادوارد فیتزجرالد 

 

 

در داستان سه یار دبستانی، که ادوارد فیتزجرالد بر دیباچه ترجمه انگلیسی رباعیات خیام آورده است، خیام، خواجه نظام الملک و حسن صباح، ارتباط داده شده‌اند. ادعا بر این است که این سه شخصیت، یاران دبستانی بودند که هم قسم شدند که هرکدام زودتر به مقام و منصبی رسیدند، دیگران را یاری دهند. از این سه،نظام الملک نخست منصب یافت و به وزارت سلجوقی رسید. وی عهد خویش را نگه داشت و برای خیام مشاهره‌ای منظم برقرار کرد و به حسن صباح مقام عالی در دستگاه حکومت واگذاشت. اما دیری نپایید که میان صباح و نظام الملک اختلاف افتاد و خواجه سرانجام توانست با خدعه و فریب، حسن را در چشم سلطان سلجوقی خار کند. حسن سوگند یاد کرد که انتقام بگیرد؛ لذا راهی مصر شد و در آنجا بر اسرار مذهب اسماعیلی آگاه شد، و بعداً شاه مصر بخاطر ترسی که از حسن داشت به او اموالی داد تا آنجارا ترک گوید و سران آن زمانِ فرقه اسماعیلی به او یارانی کار کشته دادند. سپس وی به همراه یاران خویش به ایران بازگشت و فرقه‌ای تشکیل داد که با قتل‌ها و آدم‌کشی‌های خود دولت سلجوقی را به هراس انداخت. با توجه به منابع تاریخی این داستان را همیتوان بی اساس دانست، زیرا که تاریخ تولد و مرگ خیام,خواجه نظام الملک و حسن صباح به گونه‌ایست که آنها نمی‌توانستند در مدرسه با یکدیگر عهد برادری ببندند.

 

نظریه سه یار دبستانی از ادوارد فیتزجرالد